تغییر سرنوشت

من از وارثین والدینم هستم
نسل های پیشین به والدین من
 کتابی چند جلدی
  از رنج کشیدن را به ارث گذاشتن
من آن کتاب ها را خواندم 
و رنج کشیدم 
اما در وجودم همیشه صدایی فریاد میزد
که در این چند جلد کتاب
چیزی بنام زیستنِ زندگی ، وجود نداشت
حتی بویی از صلح هم به مشام نمی رسید
و حالا وقت آن رسیده که 
به نسل بعدی تحویل دهم
اما 
هر روز با آگاهی بیشتر 
یک صفحه و گاهی صفحات بیشتری را 
پاک میکنم و از نو می نویسم
راستش بعضی از صفحات با خودکار نوشته شده و آنقدر عمیق است که پاک کردنش غیر ممکن است
روی تمام آن بخش ها با خودکار قرمز خط میکشم و می نویسم
باطل شد.
نام این کتاب در گذشته (درد مقدس است) بود 
اما من نامی نو برایش انتخاب کردم (درد هایت را به رنج تبدیل نکن)
صفحات جدیدی که از نو نوشتم بوی صلح می دهد و صفحات شکننده اش 
جانی دوباره گرفت
نمیدانم چند جلد را بتوانم ویرایش کنم
اما 
این آرامم میکند 
که من تنها کسی از نسلم هستم
که این کتاب های قدیمی و کهنه را
که حتی بعضی از صفحاتش از میزان شکنندگی ، توانایی ورق خوردن نداشت،
را از صندوقچه ی قدیمی ته آب انبار 
بیرون آوردم 
نگاهی انداختم
و با بینشی نو از سر نوشتم