روان درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدّت دوانلو مبتنی بر نوروبیولوژی (مسعود عمادن ، فاطمه زم )
خالصه برخالف سایر متخصّصان، روانپزشکان و رواندرمانگران الزام نمیبینند ارگانی را که درمان میکنند بررسی نمایند. چگونه میتوان اّدعا کرد که روان انسان را که در مغز ساکن است، بدون بررسی آن میتوان ترمیم کرد؟ بدون آگاهی از عملکردهای عصبی روانشناختی مغز، روانپزشک، روانشناس یا گفتار درمانگر چگونه میداند که آیا درمان، دارو یا رواندرمانی تجویز شده، عملکرد مغز را تغییر میدهد؟ درمانگر چگونه میداند که کدام قسمتهای مغز بیمار خوب کار میکنند، کدام قسمتها با یکدیگر ارتباط برقرار نمیکنند، کدام قسمتها بیش از حد فعّال شده اند و کدامیک به اندازۀ کافی کارآمد نیستند؟ گفت و گو درمانی باید ابزاری برای تغییر مغز باشد. ضربۀ روانی انسان به بخشهای مختلف عملکرد عصبی زیستی مغز آسیب میرساند. به لطف شکل پذیری و انعطاف پذیری مغز انسان، پتانسیل و توانایی زیادی برای تشکیل سلولهای عصبی، سیناپسها و مواد جدید در طول زندگی وجود دارد. بیشتر مردم به خوبی میدانند که واقعاً چگونه باید زندگی کرد. شما همچنین میدانید که کدام رویکردها در زندگی مناسب هستند. مشکلات زمانی به وجود می آیند که احساسات به استدلال عقلانی "گوش نمیکنند"، راه خود را میروند و به خود اجازه نمیدهند که از سوی عقل هدایت شوند. مغز انسان از بیش از سه چهارم مغز میمون (سیستم لیمبیک و مغز خزندگان) و یک سوم قشر انسانی تشکیل شده است. بیشتر رفتارها، احساسات و تصمیمهای ما در زندگی در مغز عاطفی (لیمبیک) ما گرفته میشود. امّا تصمیم عاطفی باید از سوی عقل سلیم، هنجارها، ارزش ها و تجربه های ما که در قشر جلوی مغز بسیار کندتر ما قرار دارند تأیید شود. در این تقسیم بندی و مبارزه است که مشکالت روانی انسان به وجود می آیند. سیستم لیمبیک گروهی از ساختارهای به هم پیوسته است که واسط احساسات، یادگیری و حافظه است و از تعدادی ساختار از جمله فونیکس، هیپوکامپ، شکنج سینگولیت، آمیگدال و بخشهایی از تالاموس تشکیل شده است. سلولهای عصبی سیستم لیمبیک میتوانند به تازگی تشکیل شوند، بنابراین روان درمانی میتواند ساختار آن را تغییر دهد. هیپوکامپ در حافظۀ بلندّمدت (حافظه کودکی) بیشترین اهمّیّت را دارد. عملکرد آن در درجۀ اوّل هماهنگ کردن بازیابی تصاویر حافظه برای حقایق یا رویدادهای ذخیره شده در قسمتهای مختلف مغز، تصویرِ خود، تجربۀ عصبی زیستی بدن (تروما) است. هیپوکامپ بانک حافظۀ سیستم لیمبیک است. عملکرد آن در درجۀ اوّل هماهنگ کردن بازیابی تصاویر حافظه برای حقایق یا رویدادهای ذخیره شده در قسمتهای مختلف مغز است. تاالموس یک ایستگاه رله بزرگ بین حواس و قشر مغز (اولیۀ بیرونی مغز متشکل از لوبهای جداری، پس سری، پیشانی و گیجگاهی) است و هورمونهایی مانند آدرنالین را در عصبانیّت تولید میکند. هیپوتالاموس سیگنالهای خودمختار تولید میکند. سیستم عصبی خودمختار (با اراده کنترل نمیشود) از هیپوتاالموس (FFF )، مبارزه، فرار و ترس میآید. در لوب آهیانه عملکردهایی برای احساس وجود دارد، ترکیب تأثیرات بصری و لمسی، اینها حواس ما هستند. به قشر حسّی سیگنال میدهد (شنیده میشود)، به قشر جلوی مغز (لوب پیشانی) میرود، کلمه ها را تفسیر میکند (کلمه ها را در رابطه با هنجارها، تجربه ها، تروما و سوپر ایگو تجزیه و تحلیل میکند)، سپس سیگنالهایی را به هیپوتاالموس میفرستد. آمیگدال میگوید فرار کن، ساکت باش، مبارزه کن، یخ بزن، و ... آمیگدال است که تصمیم میگیرد در این شرایط چه چیزی بهتر است و حرف آخر را میزند. هدف روان درمانی نوروبیولوژیک ترمیم این اختاللها است. دکتر دوانلو نشان داده است که از طریق تخلیۀ شدید عصب زیستی عواطف، میتوان سیستم عملیّاتی مغز (تجربههای دوران کودکی) را بازنویسی کرد. آسیب در دلبستگی و رابطه کودک و مراقبین موجب میشود فرد نتواند از قدرت همدلی خود استفاده کند و اضطراب پیامد این امر است. دکتر دوانلو کشف کرد وقتی درد و خشم با انتقال به درمانگر و کنترل شده بیرون میآید و تجربه میشود، فرد میتواند درک کند و نتیجۀ آن این است که دوست داشتن مراقبین خود را میتواند تجربه کند و همدلی با خود و آنها شکل میگیرد. سیستم همدلی در هم لوب فرونتال است و خشم نیز در لیمبیک سیستم است. با تجربۀ خشم در درمان تغییرات در قسمت همدلانۀ مغز شروع میشود و فرد میتواند قدرت بخشش و همدلی پیدا کند و این تجربۀ مستمر است که منجر به تغییر میشود. در این سفر، تصویر و شخصیّت فرد از خود تغییر میکند.
دانلود خلاصه مقاله :
روان درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدّت دوانلو مبتنی بر نوروبیولوژی.pdf